استاد در کتاب فرهنگ تاریخ گز. که صاحبکرم را ندارند پاس. ز حقناشناسی بتر کار نیست. تأسی به این خو سزاوار نیست. کسی کو بدین رسم بد خو گرفت. دوصد لعنت حق ز هر سو گرفت. توقع ز هر شخص دارد همی. که بر زخم آزش نهد مرهمی. کسی پاس حق کسان گر نداشت. مپندار کو شکر یزدان گزاشت. همانا که سگ هم از او برتر است. که با تکه نانی غلام در است. پی صید شیر ژیان تاختن. سر اندر ره این شرف باختن.

به بهانهی سفر به كردستان. انسان چه آزادانه نفس می کشد! آیا اجداد کوهس.

گاه نوشته های اشکان احمدی ASHKAN AHMADI. بیست و پنج روز است که توی آن اتاق شیشه ای اسیر مرگی و شاید هم او اسیر توست . بیست و پنج روز است که توی آن اتاق شیشه ای با آن همه لوله که از دهان و بینی ات وارد وجودت شده و آن همه سرم که به رگهایت وصل است و آن. اما حالا در حسرت اثری هستیم از تو در این خانه . اری زندگی تنها یک حسرت است . حسرتی که با عبور دقایق حجیم تر می شود . بابا جان توی این بیست و پنج روز تو و اوضاع و احوالت شده ای مهمترین. سه شنبه بیست و هشتم دی 1389.